جدول جو
جدول جو

معنی آفتاب گن - جستجوی لغت در جدول جو

آفتاب گن(گِ)
آفتاب گین
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آفتاب رو
تصویر آفتاب رو
کسی که رویش مانند آفتاب باشد، خوب رو، خوشگل، زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفتاب سنج
تصویر آفتاب سنج
دستگاهی برای اندازه گیری تابش روزانۀ آفتاب در یک محل
فرهنگ فارسی عمید
آفتابه و لگن که از فلزی مانند برنج یا مس ساخته می شود و گاه در سر سفره برای شستن دست ودهن می آوردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفتاب گیر
تصویر آفتاب گیر
خانۀ رو به آفتاب که آفتاب به آن بتابد، آفتاب رو، چتر، سایبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفتاب رو
تصویر آفتاب رو
هر جای رو به آفتاب که آفتاب بر آن می تابد، آفتاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفتابگین
تصویر آفتابگین
دارای آفتاب، روز آفتابی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ لَ گَ)
ابریق و لگنی فلزین برای شستن دست و دهان پیش و بعد از طعام
لغت نامه دهخدا
برآفتاب، مشرقه، (زمخشری)، آفتاب رو، مشراق، بتو، آنجای خانه که بیشتر روز آفتاب بدان تابد
لغت نامه دهخدا
جائی که آفتاب بر آن تابد، برآفتاب، آفتاب گاه، مشراق، مشرقه، بتو، مقابل نسا، نسار، نسر:
در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد
با روی آفتابی در آفتاب روئی،
سعدی،
، (
با روئی چون آفتاب، با صورتی سخت جمیل
لغت نامه دهخدا
(پَ)
در تداول خانگی، آنگاه از بامداد که قسمتی از سطح سرای را آفتاب گیرد
لغت نامه دهخدا
(گِ)
آفتاب گینی
لغت نامه دهخدا
آفتاب گن، آفتاب ناک: شمس یومنا، آفتاب گین شد روز ما، (زمخشری)،
- روزی آفتاب گین، بی ابر، صحو
لغت نامه دهخدا
آنجا که هر روز آفتاب در آن تابد،
سایبان، چتر، سپر با دسته که بر سر پادشاهان چون سایبان داشتندی:
ز روی قدر جز آن آفتاب گیر که زد
تپانچه بر رخ خورشید ساعتی صد بار؟
بدیعی سمرقندی
لغت نامه دهخدا
آفتاب گنی، چگونگی و صفت آفتاب گین
لغت نامه دهخدا
تصویری از آفتاب رو
تصویر آفتاب رو
جائی که آفتاب بر آن بتابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتاب زدن
تصویر آفتاب زدن
طلوع کردن آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتاب سنج
تصویر آفتاب سنج
دستگاهی جهت اندازه گیری آفتاب در یک محل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتابگنی
تصویر آفتابگنی
چگونگی و حالت آفتابگینی آفتابناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتابگین
تصویر آفتابگین
آفتابناک دارای آفتاب: روز آفتابگین
فرهنگ لغت هوشیار
آفتابه و لگن فلزین برای شستن دست و دهان پیش از طعام خوردن و پس ازآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتابگن
تصویر آفتابگن
آفتابناک دارای آفتاب: روز آفتابگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتابه لگن
تصویر آفتابه لگن
((~. لَ گَ))
آفتابه و لگن برای شستن دست و دهان قبل و بعد از غذا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفتاب تنک
تصویر آفتاب تنک
((تُ نُ))
هنگام طلوع آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفتاب زدن
تصویر آفتاب زدن
((زَ دَ))
طلوع کردن آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفتاب گیر
تصویر آفتاب گیر
سایبان، چتر، جایی که هر روز آفتاب در آن بتابد، آفتاب رو
فرهنگ فارسی معین
آفتاب گیر، در پرتو آفتاب، گرمای آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سوگند: به نور خورشید قسم، روشنایی آفتاب، روبه آفتاب، در مقابل آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
گرمای تند و تیز آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
جای آفتاب گیر
فرهنگ گویش مازندرانی